منضجر
نویسه گردانی:
MNḌJR
منضجر. [ م ُ ض َ ج ِ ] (از ع ، ص ) به معنی دلتنگ از کلمات ساختگی است زیرا فعل آن که «انضجر» باشد در کتب لغت عربی نیامده و بجای آن «تضجر» بر وزن تصرف آمده است و منزجر به «زاء» معنی دیگری دارد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز). رجوع به منزجر شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
منزجر. [ م ُ زَ ج ِ ] (ع ص ) بازماننده . (غیاث ). بازایستنده . (آنندراج ). آنکه بازمی ایستد و بازماننده و آنکه بازمی گردد و سر بازمی زند. (ناظم ا...
ناخوشایند کم یا زیاد از چیزی یا از چهره، رفتار و یا گفتار کسی با یا بی علت و رویگردان از آن چیز یا آن کس. (https://www.cnrtl.fr/definition/abhorre) هم...