اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منقبة

نویسه گردانی: MNQB
منقبة. [ م َ ق َ ب َ ] (ع اِ) مایه ٔ ناز و بزرگی و آنچه بدان نازند.(منتهی الارب ) (از آنندراج ). مایه ٔ ناز و بزرگی و مفخرت و آنچه بدان نازند. (ناظم الاطباء). مفخرت . (از اقرب الموارد). || هنر. (زمخشری ). هنر و ستودگی مردم . ضد مثلبة. (منتهی الارب ). هنر و ستایش . (آنندراج ). هنر و کار نیک . ج ، مناقب . (ناظم الاطباء). کار نیک . ضد مثلبة. (از اقرب الموارد). رجوع به منقبت و منقبه شود. || راه در کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || راه تنگ در میان دو خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). راه تنگ در میان دو خانه که نتوان از آن گذشت . (از اقرب الموارد). || دیوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جسر و پل . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
منقبة. [ م ِ ق َ ب َ ] (ع اِ) نیش بیطار که بدان آب گشايد از ناف ستور. (یادداشت مرحوم دهخدا). ابزاری که بیطار بدان سوراخ کند. (از ذیل اقرب ...
منقبه . [ م َق َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) منقبة. منقبت : به گاه منقبه چون خانه ٔ براهیم است به وقت مظلمه چون قبه ٔ سلیمان است .عبدالواسع جبل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.