اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منقع

نویسه گردانی: MNQʽ
منقع. [ م ِ ق َ ] (ع اِ) خنور تر نهادنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنوری که درآن دارو را در آب آغشته کرده می خیسانند. (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن چیزی از میوه ها یا داروها بخیسانند. ج ، مناقع. (یادداشت مرحوم دهخدا). || منقعالبرم ؛ خنور دیگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ظرفی که در آن دیگ را می گذارند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
منقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) دریا. || جایی که در آن آب گرد آید. ج ، مناقع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص...
منقع. [ م ُ ق َ ] (ع ص ، اِ) خُم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ته دیگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرچیز ب...
منقا. [ م ُ ن َق ْ قا ] (ع ص ) پاک کرده شده . (ناظم الاطباء). مُنَقّی ̍ : بر گنج نشست کرد حجت جان کرده منقا و دل مصفا.ناصرخسرو.طاوس بین که ز...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.