اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مؤذن

نویسه گردانی: MWḎN
مؤذن . [ م ُ ءَذْ ذِ ] (اِخ ) خراسانی . از گویندگان قرن یازدهم هجری و اسمش شیخ محمدعلی بود از اکابر فضلا و اماجد عرفا از سلسله ٔ جلیله ٔ ذهبیه ٔ کبرویه . با شاه عباس صفوی معاصر بود و رساله ٔ تحفةالعباسیة را به نام وی تصنیف کرد. در مدح و منقبت ائمه ٔاطهار تصانیف و مدایح بسیار دارد. از اشعار اوست :
موسی صفتی کز خود مردانه برون آید
از جیب عیان بیند سر ید بیضا را.

#


هر یک از شیوه ٔ جانانه به نوعی مستند
مطرب عشق گواه است که پیمانه یکی است .
وی به سال 1077 هَ . ق . درگذشت . (از ریاض العارفین ص 137) (از فرهنگ سخنوران ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مؤذن . [ م ُءْ ذِ ] (ع ص ) آگاهی دهنده . نعت فاعلی از ایذان . (غیاث ) (آنندراج ). اعلام کننده . || اذان گوینده . بانگ نماز گوینده . (غیاث ). مو...
مؤذن . [ م ُءْ ذَ ] (ع ص ) در شعر ذیل از منوچهری ظاهراً تلفظی از مُؤْذِن است به ضرورت شعری : نعایم پیش او چون چار خاطب به پیش چار خاطب...
مؤذن . [ م ُ ءَذْ ذِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأذین . بسیار اعلام کننده . (ناظم الاطباء) : فأذن مؤذن بینهم ان لعنةاﷲ علی الظالمین . (قرآن 4...
موزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) سنجیدنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای سنجیدن و سنجیدنگاه . (ناظم الاطباء).
تل موزن . [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) شهر قدیمی است بین رأس عین و سروج و بین آن تا رأس عین ده میل است . گویند جالینوس بدانجا بود و آن را با...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.