موزن
نویسه گردانی:
MWZN
موزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) سنجیدنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای سنجیدن و سنجیدنگاه . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تل موزن . [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) شهر قدیمی است بین رأس عین و سروج و بین آن تا رأس عین ده میل است . گویند جالینوس بدانجا بود و آن را با...
مؤذن . [ م ُءْ ذِ ] (ع ص ) آگاهی دهنده . نعت فاعلی از ایذان . (غیاث ) (آنندراج ). اعلام کننده . || اذان گوینده . بانگ نماز گوینده . (غیاث ). مو...
مؤذن . [ م ُءْ ذَ ] (ع ص ) در شعر ذیل از منوچهری ظاهراً تلفظی از مُؤْذِن است به ضرورت شعری : نعایم پیش او چون چار خاطب به پیش چار خاطب...
مؤذن . [ م ُ ءَذْ ذِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأذین . بسیار اعلام کننده . (ناظم الاطباء) : فأذن مؤذن بینهم ان لعنةاﷲ علی الظالمین . (قرآن 4...
مؤذن . [ م ُ ءَذْ ذِ ] (اِخ ) خراسانی . از گویندگان قرن یازدهم هجری و اسمش شیخ محمدعلی بود از اکابر فضلا و اماجد عرفا از سلسله ٔ جلیله ٔ ذهبیه...