موز
نویسه گردانی:
MWZ
موز. (اِخ ) نام کوهی در مازندران است و آن را ماز نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کوه البرز کوه عظیم است و کوههای فراوان پیوسته چنانکه از ترکستان تا حجاز کمابیش هزار فرسنگ طول دارد. طرف غربش که به جبال گرجستان پیوسته است کوه لگزی خوانند و چون به مکه و مدینه رسد عرج گویند و طرف شرقی اش که با جبال اران و آذربایجان پیوسته قفق خوانندو چون به حدود عراق و گیلان رسد موز خوانند و مازندران در اصل موزاندرون بوده . (از نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 چ اروپا صص 191-192). اما این گفته قابل تأمل است .
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
موز. [ م َ / م ُ ] ۞ (ع اِ) ۞ میوه ای گرمسیری است و در مصر و یمن و هندوستان و فلسطین بسیار می باشد ودرخت آن یک سال بیشتر بار ندهد و هر س...
موز. (اِخ ) ۞ نام هر یک از نه ربةالنوع موسیقی یونان باستان . (یادداشت مؤلف ). موزها ۞ نه ربةالنوع بودند که هر یک صنعتی را مانند شعر و...
موز. [ م ُ ] (اِخ ) ۞ مُز. رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد و حدود 890 هزار گز طول دارد و از بلژیک و هلند می گذرد ...
موز گیاهی است علفی که مانند درختچه است . برگهای آن بسیار بزرگ و پهن و گاهی تا 2 متر می رسد . گلهیا آن مجتمع و بصورت سنبله است میوه آن ابتدا سبز و بعد ...
تین موز. [ ت َ م ُ ] (اِخ ) ۞ شهر و بندری در انگلستان است که بر کنار تین ۞ واقع است و 66500 تن سکنه دارد و از نقاط تجاری زغال است و حما...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
در اساطیر یونانی دختران زئوس، خدای خدایان، میوز نامیده میشدند. در افسانههای اولیه آنها ۹ خواهر با یک اندیشه، روح و دل بودند و همه میوز نامیده میشد...
مؤذ. ۞ [ م ُءْ ذِن ْ ] (ع ص ) رنجاننده و فی الحدیث : کل مؤذ فی النار. (لسان العرب ).