اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موسع

نویسه گردانی: MWSʽ
موسع. [ م ُ وَس ْ س َ ] (ع ص ، اِ) وسعت داده شده . گشاد و فراخ کرده شده . (ناظم الاطباء). فراخ کرده . گشاده .(یادداشت مؤلف ). || فراخ . وسیع. || (اصطلاح عروضی ) افزودن سببی بر فاعلاتن است و این عمل متکلفانه را توسیع گویند و فاعلاتن را که به توسیع فاعلییاتن شود موسع خوانند. (از المعجم ص 101).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
موسع. [ س ِ ] ۞ (ع ص ) نعت فاعلی از ایساع به معنی بادسترس و توانگر. ج ، موسعون : «و السماءبنیناها بأید و اًنا لموسِعون » (قرآن 47/51)؛ ا...
واجب موسع. [ج ِ ب ِ م ُ وَس ْ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واجب به اعتبار وقت آن دو قسم است : واجب مضیق و واجب موسع. اگر زمان واجب زائد ب...
موسا. (اِخ ) موسی . رجوع به موسی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.