موسة
نویسه گردانی:
MWS
موسة. [ س َ / م َ س َ ] (ع اِ) زنبور. (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). زنبور را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). به معنی زنبور باشد و آن پرنده ای است گزنده . (برهان ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
موسه . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح گیاه شناسی ) خزه . (از لغات فرهنگستان ایران ). رجوع به خزه شود.
موسه . [ ] (اِخ ) ناحیتی است [ از هندوستان ] به چین و طوسول پیوسته و ایشان را حصارها و بناهای استوار است و مشک بسیار خیزد. (حدود العالم ص ...
موصة. [ م َ ص َ ] (ع اِ) یک بار شستن . ج ، موصات . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).