گفتگو درباره واژه گزارش تخلف موسه نویسه گردانی: MWSH موسه . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح گیاه شناسی ) خزه . (از لغات فرهنگستان ایران ). رجوع به خزه شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی موسه موسه . [ ] (اِخ ) ناحیتی است [ از هندوستان ] به چین و طوسول پیوسته و ایشان را حصارها و بناهای استوار است و مشک بسیار خیزد. (حدود العالم ص ... موسة موسة. [ س َ / م َ س َ ] (ع اِ) زنبور. (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). زنبور را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). به معنی زنبور باشد و آن پرنده ای است ... موصة موصة. [ م َ ص َ ] (ع اِ) یک بار شستن . ج ، موصات . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود