گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مولی نویسه گردانی: MWLY مولی . [ م َ ] (اِخ ) ممال مَولی ̍، به معنی بارخدای . نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت مؤلف ) : شغل شغل تو باد با خسروکار کار تو باد با مولی .ابوالفرج رونی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی مولی مولی . [ م َ لا ] (اِخ ) در تداول درویشان ، علی بن ابیطالب علیه السلام . (از یادداشت مؤلف ). مؤلی مؤلی . [ م ُءْ ] (ع ص ) سوگندخورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که سوگند می خورد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مکان مؤلی ؛ زمی... مؤلی مؤلی . [ م ُ ءَل ْ لی ] (ع ص ) تقصیرکننده . || درنگ نماینده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تکبرکننده . (منتهی الارب ). گل مولی گل مولی . [ گ ُ ل ِ م َ / مُو لا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطابی است که بصورت احترام و گاهی تحقیر به درویش میدهند. خطابی است که به دروی... مولی علیه مولی علیه در واقع «صغیر» یا «مجنون» یا «غیر رشیدی» است که عدم رشد یا جنون او متصل به صغر باشد. بنابراین، صغیر (مطلقاً) و مجنون و سفیه (در صورتی که جنو... مولی الموالی مولی الموالی . [ م َ لَل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) مولای مولایان . سرور سروران . سرور بزرگان . (از یادداشت مؤلف ). مولی الموالی مولی الموالی . [ م َ لَل ْ م َ ] (اِخ ) لقبی است امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را. لقبی که شیعیان به حضرت علی علیه السلام دهند... مولی الموالاة مولی الموالاة. [ م َ لَل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) شخص معروف النسب که با شخصی مجهول النسب برادر و دوست شود و گوید اگر او جنایتی کرد خسارت او رابدهد... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود