مهجة
نویسه گردانی:
MHJ
مهجة. [ م ُ ج َ ] (ع اِ) جان و روح . (غیاث اللغات ). روح . (از اقرب الموارد). جان . (السامی ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). || خون یا خون دل . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خون میان دل . (غیاث اللغات ). خون که در درون دل است . سویداء. حبةالقلب .ثمرةالقلب . (از یادداشتهای مؤلف ). || خلاصه ٔ هرچیز. (غیاث اللغات ). خالص از هرچیزی . ازهری گفته است : بذلت له مهجتی ؛ أی بذلت له نفسی و خالص ما اقدر علیه . ج ، مُهَج ، مُهَجات . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
محجة. [ م َ ح َج ْ ج َ ] (ع اِ) میانه ٔ راه . (منتهی الارب ). میانه و وسط راه . ج ، محاج . (ناظم الاطباء). محجه . || راه روشن . (یادداشت مرحوم ...
محجة. [ م َ ح َج ْ ج َ ] (اِخ ) از قرای حوران است . گویند در جامع این قریه هفتاد پیغمبر مدفون است . (از معجم البلدان ).
محجة البیضاء. (اسم خاص) نام یکی از تألیفات «ملا محسن فیض کاشانی» (رجوع شود به «فیض») که تلخیصی است از «احیاء العلوم» امام محمد غزالی (رجوع شود به «اب...