اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مهرا

نویسه گردانی: MHRʼ
مهرا. [ م ُ هََ رْ را ] (از ع ، ص ) مُهَرَّاء. نعت مفعولی از مصدر تهرئة به معنی نیک پختن گوشت و جز آن . (منتهی الارب ). نیک پخته و مضمحل گردیده . (جهانگیری ) (برهان ). نیک پخته شده ، ای (یعنی ) چیزی که در آب به گرمی آتش خوب پخته شده ملایم گردد. (غیاث ). گوشت نرم پخته که از استخوان جدا شده باشد. مثل هریسه شده (گوشت ). مُهَرَّاء. (مهذب الاسماء) :
گشته ز انگشت آفرازه ٔ دوزخ
نیمه تن او کباب و نیمه مهرا.

سوزنی .


و رجوع به مهراء شود.
- مهرا شدن ؛ نیک پخته شدن گوشت . هریسه شدن : اصلاح او [ گوشت گاو کوهی ] آن است که بپزند چندانکه مهرا شود... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). پاکیزه به آتش نرم می باید پخت تا مهرا شود و گوشت ازاستخوان جدا گردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). انجیر خشک را بپزند تا مهرا شود و آب او میدهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مهرا. [ م ِ ] (اِخ ) نام والی کابل است که رستم از دختر او تولد یافت . (برهان ) (جهانگیری ). اما صحیح کلمه مهراب است . رجوع به مهراب شود.
مهرا. [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس از حدود گور، بسیارنعمت و آبادان و با آبهای روان . (حدود العالم چ دانشگاه ص 132).
مهرا جهانگیر ایرانی (Mehera J. Irani) در 7 ژانویه 1907 میلادی در "سوکار" (Sukkar) که امروز جزء پاکستان می باشد به دنیا آمد. او کوچکترین دختر خانواده ب...
مهراء. [ م ُ هََ رْ رَءْ ] (ع ص ) نعت است از تهرئة. گوشت نیک پخته . (منتهی الارب ). گوشت بریان کرده . (مهذب الاسماء). رجوع به مهرا و رجوع ب...
مهرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اهراع . لرزنده از خشم یا از ضعف و یا از ترس و تب . (از منتهی الارب ). رجوع به اهراع شود. || (اِ) شی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.