اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

می

نویسه گردانی: MY
می . [ م َی ی ] (اِخ )دختر طلابةبن قیس بن عاصم غسانی از ملوک عرب . این زن معشوقه ٔ ذی الرمة شاعر بود و شرح عاشقی آنان در ابتدای دیوان ذی الرمة (چ مصر) آمده است . میة :
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می .

منوچهری (دیوان ص 112).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
می نس . [ ن ُ ] (اِخ ) ۞ پادشاه کرتا ۞ و پسر ژوپیتر ۞ بود که از آسیا به کرتا آمد و بنای لابیرنت ۞ معروف را بدو نسبت میدهند. برخی از مورخ...
می گلی . [ م ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 91هزارگزی جنوب باختر شیراز با 318 تن سکنه . آب آ...
می نمک . [ م َ / م ِ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) در طبرستان حاصل شود و کیفیت تکون وی آن است که به لب های طغارهای شراب جمع شود شبیه نمک و در قعر...
بهشتی می کند، جاری می شود( آکنده از معنویت می کند) زندگی می بخشد، جاودانه می کند سائه تاس می خلد: آواز محلی اسپانیائی معنوی توام با عشق که جاری م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
می ینز. [ ی َن ْ ] (اِ) می انز. بارانک و آن نوعی درخت است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بارانک شود.
می بوی . [ م َ/ م ِ ] (ص مرکب ) دارای بوی باده . که بوی می دارد.
می زده . [ م َ / م ِ زَ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) مست و مخمور و خمار افتاده از شراب . مخمور. با خمار. (ناظم الأطباء). شراب زده . سخت مست و لایعقل . ...
می خور. [ م َ / م ِ خُوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب مرخم ) به معنی شرابخوار است . (از آنندراج ). میخواره . میخوار. باده گسار : می خوران را شه اگر خواهد...
می خوش . [ م َ / م ِخوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) ترش و شیرین . مُزّ. مُزَّه .ملس . به مزه ٔ شرابی که کمی ترش باشد. نه ترش و نه شیرین . ترش مط...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.