اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مین

نویسه گردانی: MYN
مین . (پسوند) پسوند ترتیبی اعداد و صفت پرسشی یا مبهم «چند» (مرکب از پسوند «م » (با ضمه ٔماقبل ) و «ین » پسوند نسبت ) که برای نشان دادن ترتیب اعداد بکار میرود، مثلاً پنجمین ، چهارمین ، چندمین .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مین . [ م َ ] (ع اِ) دروغ . ج ، میون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
مین . [ م َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (زوزنی ). || شیار کردن زمین . (از منتهی الارب ) (از ناظم الا...
مین . (فرانسوی ، اِ) ۞ دستگاهی مصنوع از نوع سلاحهای جنگی محتوی مواد منفجرشونده که در مسیر یا محل عبور و پیشروی دشمن زیر خاک یا زیر آبهای ...
مین . (اِ) واحدی از پول قدیم معادل با چهارصد ریال و یا معادل 100 فرانک طلا. (حاشیه ٔ ص 1635 و ص 1028 ایران باستان ج 2 چ 1311 هَ . ش .).
مین . (ترکی ، عدد، ص ، اِ) هزار. رجوع به مین باشی شود.
خنده مین . [ خ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) خنده دار. مضحک . (یادداشت بخط مؤلف ) : گفت لاغی خنده مین تراز دو بارکرد او آن ترک را کلی شکار. مولوی .خند...
مین باشی . [ میم ْ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس و سرهزار تن سپاهی . رئیس هزار تن از سپاهیان . (یادداشت مؤلف ). منصبی در لشکر : به سرکرد...
مین انداز. [ اَ ](نف مرکب ، اِ مرکب ) اندازنده ٔ مین . || نوعی سلاح جنگی که مین پرتاب میکند. رجوع به مین شود.- کشتی مین انداز ؛ نوعی کش...
مین جمعکن . [ ج َ ک ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) گردآورنده ٔ مین . || ابزاری جنگی که بوسیله ٔ آن مین هائی را که دشمن در خشکی و یا دریا کار گذاش...
مین گذاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) جای دادن مین (آلت منفجرشونده ) در محل های مخصوص برای جلوگیری از هجوم یا پیشرفت دشمن . رجوع به مین شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
حمید
۱۳۹۹/۱۰/۲۵
0
0

مین . (ترکی ، عدد، ص ، اِ) هزار. در زبان آذری به صورت مون بیان می شود . بیر مون تومن یعنی یک عدد اسکناس 1000 تومنی .... مون یعنی هزار و واحد شمارش


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.