اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناس

نویسه گردانی: NAS
ناس . (ع اِ) اسمی است که برای جمع وضع شده مثل قوم و رهط. واحدش انسان است . و بر انس و جن اطلاق می شود و اغلب بر انس . و گفته اند که اصلش اناس است که جمع انس باشد و این جمعی است نادر که با آوردن الف و لام بر سر آن فاء آن حذف شده است . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). مردمان از آدمی و پری . جمع انس است و اصل آن اناس است به ضم اول و جمعی نادر است ، پس تخفیف یافته و «ال » بر آن داخل شده است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مردمان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مردمان . لفظ اسم جنس است ، در واحد و جمع هر دو استعمال می شود. (فرهنگ نظام ).به معنی یک آدم و به معنی آدمیان ، مفرد و جمع آمده است . (آنندراج از غیاث اللغات ). مردمان . مردم . (ناظم الاطباء). انس . اناس . آدمیان . مقابل جِنة :
خیر ناس ان ینفع الناس ای پدر
گر نه سنگی چه حریفی با مدر؟

مولوی .


|| آنچه به آسمان خانه آویزان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه معلق و آویزان باشد از سقف خانه چون دوده وغیر آن . (معجم متن اللغة). || قسمی از بوزینه . (ناظم الاطباء). || ترس . بیم . (از اوبهی ). || مرغ تشنه . (ناظم الاطباء). || (ص ) آنکه بانگ می زند مر شتران را. (ناظم الاطباء). || برگ و نان خشک . (شمس اللغات از شرح نصاب ) (مهذب الاسماء). خبز ناس ؛ یابس . (المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
نعص . [ ن َ ع َ ] (ع اِمص ) خمیدگی و برگردیدگی . ۞ (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تمایل . (از متن اللغة). || (مص ) متمایل گ...
نأث . [ ن َءْث ْ ] (ع مص ) دور شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). دور شدن از چیزی . (از المنجد). || کوشیدن . (از من...
نعث . [ ن َ ] (ع مص ) گرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفتن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد): نعثه ؛ اخذه و تناوله . (متن اللغة).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.