ناسر
نویسه گردانی:
NASR
ناسر. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است به جرجان . از آن ده است حسن بن احمد محدث و محمدبن محمد فقیه حنفی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ناصر درگزینی . [ ص ِ رِ دَ گ َ ] (اِخ ) ابن علی ، ملقب به قوام الدین و مکنی به ابوالقاسم اَنس آبادی . وزیر سلطان محمودبن سلطان محمد سلجوقی ...
ناصر اصفهانی . [ص ِ رِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمد، مشهور به گل کار و ملقب به درویش ناصر علی . وی از مریدان و مجذوبان نورعلیشاه است ، و به روا...
ناصر جرفادقانی . [ ص ِ رِ ج ُ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن سعد، مکنی به ابوالشرف . از علمای قرن هفتم است . حمداﷲ مستوفی آرد «ابوالشرف جربادقانی صاحب ...
ناصر هندوستانی . [ ص ِ رِ هَِ ] (اِخ ) محمدناصرخان بن محمدقاسم خان از شاعران پارسی گوی هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن «بر نظم قصه ...
به خون ناحق ما را چرا بِمیراند خدای اگر سوی او خونی و ستمکاریم. ناصرخسرو. = به خون ناحق ما را چرا نَمیراند خدای اگر سوی او خونی و ستمکاریم. ناصرخسرو.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.