اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناشی

نویسه گردانی: NAŠY
ناشی . (از ع ، ص ) بی وقوف و اجنبی . (السامی ) (رشیدی ) ۞ (انجمن آرا) (آنندراج ). تازه کار و مبتدی . (فرهنگ نظام ). کم تجربت . (السامی ). بی تجربه . تازه کار. ناآزموده . نکرده کار. ناکرده کار. غُمر. ناآزموده کار. بی مهارت . نااستاد. ناوارد به کاری . غیرماهر :
ختم است برغم چند ناشی
بر خاقانی سخن تراشی .

خاقانی (از انجمن آرا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ناشی . (اِخ ) رجوع به ناشی ءالاصغر و ناشی ءالاکبر شود.
ناشی ٔ. [ ش ِءْ ] (ع ص ) کودک و دختر که از حد صِغَر گذشته باشند، للذکر و الانثی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دختر یا پسری که از ح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
علی ناشی ٔ. [ ع َ ی ِ ش ِءْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف بغدادی . مشهور به ناشی ءالاصغر. رجوع به ناشی ءالاصغر (علی بن عبداﷲ...) شود.
ناشی صغیر. [ ی ِ ص َ ] (اِخ ) رجوع به ناشی ءالاصغر شود.
ناشی ءالاصغر. [ ش ِ ئُل ْاَ غ َ ] (اِخ ) [ الَ ... ] علی بن عبداﷲ. شاعر مشهوری است از اهالی بغداد. وی به دوران خلافت المقتدر و القاهر و الراضی...
ناشی ٔ الاکبر.[ ش ِ ئُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) [ الَ ... ] عبداﷲبن محمدبن شرشر الناشی ، مکنی به ابوالعباس ۞ و معروف به ابن شرشر ۞ . رجوع به عبد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.