اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نحوس

نویسه گردانی: NḤWS
نحوس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحس (مقابل سعد). رجوع به نحس شود :
یا نحوس کید قاطع را ز جهل
بر سعود شعریان خواهم فشاند.

خاقانی .


و ایام نحوس به اوقات سعود بدل گردد. (سندبادنامه ص 84). چون ایام نحوس و... منقضی و منفصل شود جزای این عقوق ... تقدیم افتد. (سندبادنامه 70).
چند گوئی همچو زاغ پرنحوس
ای خلیل حق چرا کشتی خروس ؟

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نحوس خانه . [ ن ُ خا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای نحس . جای نامبارک . جای پر ادبار و نکبت . آنجا که بر آدمی مبارک نباشد : از آسمان بیافتمی هر سع...
نحوص . [ ن ُ ] (ع مص ) نیک فربه گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخت فربه شدن . (از اقرب الموارد). سخت فربه شدن ناقه ،...
نحوص . [ ن َ ] (ع ص ) خر ماده ٔ بی شیر و بی بچه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر ماده ٔ نیک فربه . (منتهی الارب ) (آن...
نهوس . [ ن َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). نهاس . (متن اللغة) (آنندراج ). اسد. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || گرگ . ذئب . نهاس . (از متن اللغ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.