نحوص
نویسه گردانی:
NḤWṢ
نحوص . [ ن َ ] (ع ص ) خر ماده ٔ بی شیر و بی بچه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر ماده ٔ نیک فربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناقه ٔ سخت فربه . (از اقرب الموارد). || ناقه ای که از فربهی آبستن نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، نُحُص .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نحوص . [ ن ُ ] (ع مص ) نیک فربه گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخت فربه شدن . (از اقرب الموارد). سخت فربه شدن ناقه ،...
نحوس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحس (مقابل سعد). رجوع به نحس شود : یا نحوس کید قاطع را ز جهل بر سعود شعریان خواهم فشاند. خاقانی .و ایام نحوس ...
نهوس . [ ن َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). نهاس . (متن اللغة) (آنندراج ). اسد. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || گرگ . ذئب . نهاس . (از متن اللغ...
نحوس خانه . [ ن ُ خا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای نحس . جای نامبارک . جای پر ادبار و نکبت . آنجا که بر آدمی مبارک نباشد : از آسمان بیافتمی هر سع...