اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نسع

نویسه گردانی: NSʽ
نسع. [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نِسْع. رجوع به نِسْع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نصع. [ ن ِ ص َ ](ع اِ) سفره ای چرمین . نطع ادیم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). قطعه ای از پوست که بر روی آ...
نسا - جنوب ، نیمروز (جایی که بر آن آفتاب نتابد)
نساء. [ ن َ ] (ع اِ) درازی عمر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طول عمر. (المنجد) (اقرب الموارد). || نساءالقوم ؛ آخر آن قوم . (ناظم...
نساء. [ ن ِ ] (ع اِ) زنان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 99). ج ِ امراءة است به خلاف قیاس که از ماده ٔ م...
نساء. [ ن َس ْ سا ] (ع ص ) کثیرالنسیان . نَسیان . (المنجد).
نساء. [ ن ِ ] (اِخ ) (الَ ...) نام چهارمین سوره از قرآن مجید، پس از آل عمران و پیش از مائده ، مدنیه است و یکصد و هفتادوشش آیت است و چنین ...
نساء. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران ، در 64هزارگزی شمال شرقی کرج واقع است و 684 تن سکنه دارد. آ...
نساء. [ ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
نساء. [ ن ِ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
نثا. [ ن َ ] (ع اِ) خبر. (غیاث اللغات از شرح نصاب و صراح ) (مهذب الاسما). خبر، خواه نیک باشد ویا بد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.