اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نسع

نویسه گردانی: NSʽ
نسع. [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نِسْع. رجوع به نِسْع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نسع. [ ن َ ] (ع مص ) دروا شدن گوشت بن دندان از دندان و فروهشته و سست گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از معجم مت...
نسع. [ ن ِ ] (ع اِ) نوار و تنگ ستور که از دوال پهن بافند بر شکل شراک کفش . ۞ (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). نوار ...
نسع. [ ن ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ نِسْع. رجوع به نِسْع شود.
نسا. [ ن َ ] (اِ) جائی که بر آن آفتاب نتابد یا در بعضی اوقات سال بتابد. (فرهنگ نظام ). موضعی را گویند از کوه و غیر آن که در آنجا آفتاب هر...
نسا. [ ن َ ] (ع اِ) رگی است از برسوی ران تا شتالنگ ، و آن را عِرق النسا نیز گویند ۞ . (منتهی الارب ). رگی است از ورک تا کعب . (از اقرب المو...
نسا. [ ن ِ ] (اِ) به لغت زند و پازند، گوشت و استخوان مرده را گویند از آدمی و سایر حیوانات . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از جهانگیر...
نسا. [ ن ِ ] (از ع ، اِ) در عربی ، زن . مقابل مرد. (برهان قاطع). مخفف نساء، به معنی زنان . (از فرهنگ نظام ).
نسا. [ ن ِ / ن َ ] (اِخ ) در اوستا و پارسی باستان : نی سایه ۞ ، در یونانی و رومی : نی سه ئیه ۞ ، در پارسی نسا به فتح و کسر اول [ ن َ / ن ِ ]...
نسا. [ ن ِ ] (اِخ ) نام شهری است در خراسان . (برهان قاطع) (آنندراج ). شهری است [ به خراسان ]بر دامن کوه نهاده اندر میان کوه و بیابان با ...
نصع. [ ن َ / ن ُ / ن ِ ] (ع اِ) جامه ای است سخت سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک نوع جامه ٔ سخت سپید، یا پوستی سپید. (ناظم الاطباء). پوست...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.