اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نسیم

نویسه گردانی: NSYM
نسیم . [ ن َ ] (اِخ ) اصغرعلی (خان ) شاه جهان آبادی . از پارسی گویان هند است . مؤلف صبح گلشن این بیت را به نام او ثبت کرده :
اشکم غبار شسته ز دامان خاطرش
بیهوده نیست گریه ٔ بی اختیار من .
رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن ص 516 و فرهنگ سخنوران ص 601 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نسیم . [ ن َ ] (ع اِ) باد نرم . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (از صراح ) (از منتخب اللغات ) (آنندراج ). دم باد. (منتهی الارب ). بادخوش . (دستورا...
نسیم . [ ن َ ] (اِخ ) بداق بیگ شاملوی استرآبادی ، متخلص به نسیم . از شعرای قرن یازدهم و از ملازمان حسین قلی خان حکمران هرات و معاصر با نصرآب...
خوش نسیم . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) خوش باد. خوش رایحه . با نسیم فرح بخش . با رایحه ٔ نیکو : اگرچه مشک اذفر خوش نسیم است دم جان بخش چون...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
باغ نسیم . [ غ ِ ن َ ] (اِخ ) باغی است در کشمیر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : هر که گردید رفیقم بره باغ نسیم کرد سررشته مرا همچو صبا در کشمیر.م...
مهتر نسیم . [ م ِ ت َ ن َ ] (اِخ ) عیاری معروف در قصه ها. رجوع به نسیم عیار و اسکندرنامه شود.
نسیم آباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، در 45هزارگزی مغرب نجف آباد در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 3...
نسیم الدین . [ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سعیدالدین محمدبن مسعود بلیانی کازرونی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به نسیم الدین . از علمای قرن هشت...
نسیم شمال . [ ن َ م ِ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (اِخ ) اشرف الدین حسینی (سید...)، فرزند سیداحمد قزوینی . از شاعران و روزنامه نویسان صدر مشروطیت است . وی...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.