نضال
نویسه گردانی:
NḌAL
نضال . [ ن ِ ] (ع مص ) تیراندازی کردن با هم و نبرد نمودن در تیراندازی . (آنندراج ). با یکدیگر تیر افکندن . تناضل . (یادداشت مؤلف ). مناضلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). نیضال . (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغة). رجوع به مناضلةشود. || گفتگوی عذر در پیش آوردن و دفع کردن . (آنندراج ). || حمایت کردن و جدال کردن و دفاع کردن از کسی . (ازالمنجد) (از اقرب الموارد). مناضلة. نیضال . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به مناضلة شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نضال . [ ن ُض ْ ضا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناضل . رجوع به ناضل شود.
نذال . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَذیل . رجوع به نذیل شود.
نزال . [ ن ِ ] (ع مص ) منازلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (المنجد) (زوزنی ). فرودآمدن دو گروه با هم از شتر بر اسب جهت کارزار ...
نزال . [ ن َ ] (ع اِ) نُزل . رجوع به نُزل شود.
نزال . [ ن َ ل ِ] (ع اِ فعل ) فرودآ. (منتهی الارب ). فرودبیا! (ناظم الاطباء). اسم فعل است برای امر، به معنی انزل . (از اقرب الموارد). و آن م...
نزال . [ ن ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازل . رجوع به نازل شود.
نزال . [ ن َزْ زا ] (ع ص ) کثیرالنزول یا کثیرالمنازلة. (از المنجد). رجوع به نزول و منازلة شود.