نعور
نویسه گردانی:
NʽWR
نعور. [ ن َ ] (ع اِ) باد سرد که ناگهان در گرما رسد یا عکس آن . || (ص ) عرق نعور؛ رگ که خون جوشد از وی . || نیة نعور؛ قصد دور و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ناور. [ وَ ] (ص ) به معنی ممکن باشد که برابر واجب است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). از لغات ساختگی دساتیر است ...
ناور. [ ] (اِ) گمان میکنم به معنی فرصة و حوض ساحلی است که راهی نیز به دریا دارد و گاه ِ طغیان عظیم کشتیها بدانجا پناه گیرند. (یادداشت مؤ...
ناور. [ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی ، در 78 هزارگزی شمال غربی خوی و 7 هزارگزی شمال راه ارابه رو خان به ملح...
چغان ناوور. [ چ َ ] (اِخ ) بنا بنوشته ٔ مؤلف نزهة القلوب ، نام بحیره ای است در ولایت فراهان که در حوالی آن شکارگاه خوبی است .(از نزهة القل...
دالان ناور. [ وُ ](اِخ ) نام موضعی است بقفقازیه کنار رود کورا (کر). (تاریخ مغول ص 266). و نیز رجوع به دالان ناوور شود.
جغان ناوور. [ ] (اِخ ) بنا به نوشته ٔ تاریخ غازانی ، ناحیه یی بوده است نزدیک فراهان . رجوع به تاریخ غازانی ص 141 شود.
دالان ناوور. (اِخ ) ۞ دالان ناور. نام موضعی بوده است به قفقازیه . رشیدالدین فضل اﷲ در تاریخ غازانی گوید: روز آدینه نهم ربیعالاَّخر سال 6...