اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نغل

نویسه گردانی: NḠL
نغل . [ ن َ غ ِ ] (اِ) کنده ای باشد از برای گوسپندان و راهگذریان بکنند تا به شب بدان خانه اندرشوند در دشت و دامن کوه . (لغت فرس اسدی ص 327). و به تازی کهف گویند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). جایی که در صحرا و دامن کوه مانند زیر زمین بجهت خوابیدن گوسفندان کنند. (از برهان قاطع). شب باشی چهار پایان در صحرا. (از غیاث اللغات ). آغل . (از جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). جائی که در بیابان برای گوسفندان سازند و مردم نیز در آنجا باشند.(انجمن آرا) (آنندراج ). غوشاد. خباک . شب گاه . شب غازه . زاغه . آغل غول . خبک . (یادداشت مؤلف ) :
گوسپندیم و جهان هست بکردار نغل
چون گه خواب شود سوی نغل باید شد.

رودکی (از فرهنگ اسدی ).


هر که بگوید که منم بر سر شاخش بزنم
کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست نغل .

مولوی (از جهانگیری ).


|| غار گرگ . || سوراخ روباه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نغل . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پسر زنا ۞ . (منتهی الارب )(آنندراج ). زنازاده که فاسدالنسب است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَغِل . (اقرب الم...
نغل . [ ن َ غ َ ] (ص ) ژرف . دوراَندرون ۞ . (یادداشت مؤلف از حفان ). رجوع به نُغُل شود : نغل چاهی است این چاه طبیعت مشو زنهار گمراه از طب...
نغل .[ ن َ غ َ ] (ع مص ) تباه شدن . (از غیاث اللغات ). تباه شدن پوست . (از جهانگیری ). تباه گردیدن پوست در دباغت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
نغل . [ ن َ غ ِ ] (ع ص ، اِ) پسر زنا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بدنسب . (غیاث اللغات ) (جهانگیری ). زنازاده را گویند بعلت فساد نسبش . (از اقر...
نغل . [ ن ُ غ ُ ] (ص ) عمیق . مرادف نغول . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نیز رجوع به نَغَل شود : نغل چاهی است این چاه طبیعت مشو زنهار گمراه ...
نقل . [ ن َ ] (ع مص ) از جائی به جائی بردن . (از غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).فاواب...
نقل . [ ن َ ق َ ] (ع اِمص ) حاضرجوابی در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جدل . (اقرب الموارد). || (اِ) پَر که ازتیری ب...
نقل . [ ن َ ق ِ ] (ع ص ) مکان نَقِل ؛ جای سنگناک بادرخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ذونَقَل . سنگناک . (از اقرب الموارد). || رجل نَقِل ...
نقل . [ ن ُ ] (ع اِ) آنچه بعد شراب از قسم ترش و نمکین و کباب و غیره خورند ۞ . (غیاث اللغات از بحرالجواهر و منتخب اللغات ). آنچه بر شراب خو...
نقل .[ ن ُ ق َ ] (ع اِ) پنجم و ششم شب از ماه . (ناظم الاطباء). || ج ِ نُقْلة. رجوع به نُقْلة شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.