اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نغل

نویسه گردانی: NḠL
نغل . [ ن ُ غ ُ ] (ص ) عمیق . مرادف نغول . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نیز رجوع به نَغَل شود :
نغل چاهی است این چاه طبیعت
مشو زنهار گمراه طبیعت .

عطار (از انجمن آرا).


|| (اِ) در تداول نجاران ، عرض و پهنای درون دولاب و گنجه از حیث گنجایش و آن را ژرف نیز گویند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
نغل . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پسر زنا ۞ . (منتهی الارب )(آنندراج ). زنازاده که فاسدالنسب است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَغِل . (اقرب الم...
نغل . [ ن َ غ َ ] (ص ) ژرف . دوراَندرون ۞ . (یادداشت مؤلف از حفان ). رجوع به نُغُل شود : نغل چاهی است این چاه طبیعت مشو زنهار گمراه از طب...
نغل .[ ن َ غ َ ] (ع مص ) تباه شدن . (از غیاث اللغات ). تباه شدن پوست . (از جهانگیری ). تباه گردیدن پوست در دباغت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
نغل . [ ن َ غ ِ ] (اِ) کنده ای باشد از برای گوسپندان و راهگذریان بکنند تا به شب بدان خانه اندرشوند در دشت و دامن کوه . (لغت فرس اسدی ص 32...
نغل . [ ن َ غ ِ ] (ع ص ، اِ) پسر زنا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بدنسب . (غیاث اللغات ) (جهانگیری ). زنازاده را گویند بعلت فساد نسبش . (از اقر...
نقل . [ ن َ ] (ع مص ) از جائی به جائی بردن . (از غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).فاواب...
نقل . [ ن َ ق َ ] (ع اِمص ) حاضرجوابی در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جدل . (اقرب الموارد). || (اِ) پَر که ازتیری ب...
نقل . [ ن َ ق ِ ] (ع ص ) مکان نَقِل ؛ جای سنگناک بادرخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ذونَقَل . سنگناک . (از اقرب الموارد). || رجل نَقِل ...
نقل . [ ن ُ ] (ع اِ) آنچه بعد شراب از قسم ترش و نمکین و کباب و غیره خورند ۞ . (غیاث اللغات از بحرالجواهر و منتخب اللغات ). آنچه بر شراب خو...
نقل .[ ن ُ ق َ ] (ع اِ) پنجم و ششم شب از ماه . (ناظم الاطباء). || ج ِ نُقْلة. رجوع به نُقْلة شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.