اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفاء

نویسه گردانی: NFAʼ
نفاء. [ ن َ ] (ع اِ) چیز ردی ٔ. (از متن اللغة). چیز بلایه و ردی . رانده ٔدورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه دورافکنی آن را بعلت ردائت آن . (از اقرب الموارد). نفی . نُفایة. نَفایة. نفاة. نَفوة. نِفوة. نفاوة. (متن اللغة). || باقی مانده ٔ چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). بقیه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پست و فرومایه از قوم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رانده ٔ دورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفاة. نفایة. نفی . نفوة. نفاوة. (متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نفاء. [ ن ُ ف َءْ ] (ع اِ) پاره ای علف پراکنده رسته . (صراح ). پاره های علف و گیاه پراکنده رسته ، یا سبزه زار مجتمع و فراهم آمده بریده و جدا ا...
نفع. [ ن َ ] (ع اِ) سود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقابل ضر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). فایده . منفعت . حاصل . بیاور. نوا...
نفع. [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَفوع . رجوع به نَفوع شود.
نفع. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نفعة. رجوع به نِفعَة شود.
نفع. [ ن ِ ف َ ] (ع اِ) ج ِ نفعة. رجوع به نِفعَة شود.
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: منز manz (اوستایی: manzdra)، سود sud (پارسی نو)، زستا zastâ (سغدی: żastâ)، پیا piâ (سنسکریت)، گهون gahun (...
بی نفع. [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نفع) بدون سود. بی فایده . بی بهره : نفع و ضر و خیر و شر از کار و بار مردمست پس تو چون بی نفع و خیری ، بل همه...
ذی نفع. [ ن َ ] (ع ص مرکب ) در تداول فارسی بمعنی خداوند نفع: او در این امرنفع نیست . اشخاص ذینفع.
نفع دادن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) سود رساندن . فایده دادن : باران بی محل ندهد نفع کشت را. صائب (از آنندراج ).|| بهره دادن . سود پول به طلبکا...
نفع داشتن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) سودمند بودن . مفید بودن . || مؤثر بودن . اثر بخشیدن : فلان دارو نفع دارد؛ در بهبود و حال بیمار مؤثر است .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.