نفاء
نویسه گردانی:
NFAʼ
نفاء. [ ن َ ] (ع اِ) چیز ردی ٔ. (از متن اللغة). چیز بلایه و ردی . رانده ٔدورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه دورافکنی آن را بعلت ردائت آن . (از اقرب الموارد). نفی . نُفایة. نَفایة. نفاة. نَفوة. نِفوة. نفاوة. (متن اللغة). || باقی مانده ٔ چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). بقیه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پست و فرومایه از قوم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رانده ٔ دورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفاة. نفایة. نفی . نفوة. نفاوة. (متن اللغة).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نفع کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن . فایده بردن . || سود رساندن . فایده دادن : این معامله فلان مبلغ برایش نفع کرد. || مؤثر افتاد...
نفع و شخص دو واژه ی عربی است و پارسی جایگزین، این است: آتمیژا ãtmižâ (سنسکریت: ãtmecchâ) ****علی محمد عالیقدر 09163657861
نفع بردن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن . بهره ور شدن . بهره مند شدن . فایده حاصل کردن : از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست دشمن و دوست از ...
نفع گرفتن . [ ن َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فایده بردن . نفع بردن : از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست دشمن و دوست از ایشان همه می نفع برند. ناصر...
نفع بخشیدن . [ ن َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) سود دادن . فایده رساندن . || اثر کردن . تأثیر کردن . مؤثر افتادن .