اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفع

نویسه گردانی: NFʽ
نفع. [ ن َ ] (ع اِ) سود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقابل ضر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). فایده . منفعت . حاصل . بیاور. نوا. پیداوار. ربا. (ناظم الاطباء). خنج . نجع. بر. بهره . مقابل ضرر وزیان . (یادداشت مؤلف ). ثمر. خیر. بهر :
ضر منافقانی نفع موافقانی
این را همی بپائی و آن را همی نپائی .

فرخی .


همی خویشتن را نبینیم نفعی
نه در سیم و زر و نه در در و مرجان .

ناصرخسرو.


زین سفله جهان نفع خود بگیرد
نفعی که در او هیچ ضر نباشد.

ناصرخسرو.


حیوانی که در اونفع باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت . (کلیله و دمنه ).
آن دست و آن زبان که در او نیست نفع خلق
جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست .

سنائی .


همه را داد آلتی درخور
از پی جر نفع و دفع ضرر.

سنائی .


در گلستان عمر و رسته ٔ دهر
پس گل خار و بعد نفع ضر است .

خاقانی .


|| (مص ) سود کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نفع گرفتن . [ ن َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فایده بردن . نفع بردن : از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست دشمن و دوست از ایشان همه می نفع برند. ناصر...
نفع داشتن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) سودمند بودن . مفید بودن . || مؤثر بودن . اثر بخشیدن : فلان دارو نفع دارد؛ در بهبود و حال بیمار مؤثر است .
نفع بخشیدن . [ ن َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) سود دادن . فایده رساندن . || اثر کردن . تأثیر کردن . مؤثر افتادن .
نفاء. [ ن َ ] (ع اِ) چیز ردی ٔ. (از متن اللغة). چیز بلایه و ردی . رانده ٔدورکرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه دورافکنی آن را بعلت ردائت ...
نفاء. [ ن ُ ف َءْ ] (ع اِ) پاره ای علف پراکنده رسته . (صراح ). پاره های علف و گیاه پراکنده رسته ، یا سبزه زار مجتمع و فراهم آمده بریده و جدا ا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.