نکعة
نویسه گردانی:
NKʽ
نکعة. [ ن ُ ک َ ع َ ] (ع ص ) رجل نکعة؛ مرد پوست روی رفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردسرخی که پوست بینی وی رفته باشد. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). مرد احمر اقشر. (از متن اللغة). || هُکَعة نُکَعة؛ مرد گول یا مردگول که از جای نجنبد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). مرد گول و احمق ، و مردی که از جای نجنبد. (ناظم الاطباء). احمقی که چون نشست از جای نجنبد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). || (اِ) نکعةالطرثوث ؛ شکوفه ٔ رافه . (منتهی الارب ). و رجوع به نَکَعة شود. || نَکَعة. رجوع به نَکَعة شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نکاءة. [ ن ُ ک َ ءَ ] (ع ص ) فلان زُکَاءَة نُکَاءَة؛ او می گزارد حق را و درنگ نمی کند در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة).
حَلَّت نِکاح. نکاه بر تو جایز، رَوا و حلال شد.