اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوی

نویسه گردانی: NWY
نوی . [ ن ُ / ن ِ ] (اِخ ) مصحف . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع). نُبی . (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). قرآن . (مهذب الاسماء). کلام خدا. (برهان قاطع). قرآن مجید. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رجوع به نبی و نپی شود :
تا در نوی و در قصص آید که ابرهه
در کفر لشکری سوی بیت الحرم کشید.

عبدالواسع جبلی .


حاسدان تو قد خلت خواندند
وز نوی فالشان برآمد تلک .

سوزنی .


به سوره سوره ٔ توراة و سطر سطر زبور
به آیه آیه ٔ انجیل و حرف حرف نوی .

ادیب صابر (از انجمن آرا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نوی دیدن . [ ن َ / ن ُ دی دَ ] (مص مرکب ) خواب دیدن پسر بار اول . محتلم شدن مراهق بار نخست . (یادداشت مؤلف ). || خون دیدن دختر اول بار....
نووی . [ ن َ وَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به نوی که قریه ای است به شام . (از منتهی الارب ).
نووی . [ ن َ وَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به نوا است و آن دیهی است در سه فرسخی سمرقند. (از ریحانة الادب ج 4 ص 252 از مراصد الاطلاع ).
نووی . [ ن َ وَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به نوا است و آن شهر کوچکی است از توابع ناحیه ٔ حوران از نواحی دمشق که منزل ایوب نبی بود و قبر سا...
نووی . [ ن َ وَ وی ی ] (اِخ ) محمدبن عمربن عربی بن علی معروف به نووی و مکنی به ابوعبدالمعطی ، از علمای قرن چهاردهم هَ . ق . است . در معجم...
نووی . [ ن َ وَ وی ی ] (اِخ ) یحیی بن شرف الدین بن مری ۞ بن حسن حزامی ۞ دمشقی حورانی نووی ، ملقب به محیی الدین و مکنی به ابوزکریا. از ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.