اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نهاء

نویسه گردانی: NHAʼ
نهاء. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نهی . رجوع به نهی شود. || پایان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غایت و آخر چیزی . (از اقرب الموارد). انجام . انتها. (ناظم الاطباء). نهایت هرچیزی . (از متن اللغة). || خردترین از جای هائی که در آن آب باران ایستد. (منتهی الارب ). کوچکترین آبگیرهای باران . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ِ نهی . (از متن اللغة). || آبگینه . (منتهی الارب ). شیشه ٔ قاروره . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد نهائة است . (از اقرب الموارد). ج ، نهاة. || سنگی است سپید نرم تر از رخام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || داروئی است به بادیه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). داروئی است که اهل بادیه آن رامی آشامند و بدان خود را معالجه می کنند. (از متن اللغة). || نوعی از مهره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). واحد آن نهائة است . (از متن اللغة). || (مص ) بلند شدن روز. (از منتهی الارب ). ارتفاع روز. (اقرب الموارد). ارتفاع روز تا نزدیکی نیم روز. (از متن اللغة). || بلند شدن آب . (از منتهی الارب ). ارتفاع آب . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نهاء. [ ن ُ / ن ِ ] (ع اِ) مقدار. اندازه . (از منتهی الارب ). قدر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). یقال نهاء ماءة، ای مقدار ماءة. (از منتهی الارب...
نهاء. [ ن َه ْءْ ] (ع مص ) نیم پز گردیدن گوشت .نهائة. نهوء. نهاوة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).نهوئة. (منتهی الارب ). فهو نهی ٔ ۞ . || پر گر...
نحاء. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نحی . رجوع به نحی [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] شود.
نها. [ ن ِ ] (ع اِ) آبگینه . شیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). رجوع به نهاء شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.