نهلة
نویسه گردانی:
NHL
نهلة. [ ن َ ل َ ] (ع ص ) ابل نهلة؛ شتران نخست بر آب آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || (اِ) جرعه . آشام : هرکه شما را یک نهله آب بخوراند به نام مسیح راست بگویم به شما که ثواب آن کس ضایع نشود. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 142) (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
نهلة. [ ن َ هََ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناهل . رجوع به ناهل شود.
نهله . [ ] (اِخ ) جائی است میان کرمان و سیستان . (حدود العالم ) (یادداشت مؤلف ).
نحلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) یکی منج انگبین . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). واحد نحل است ، یعنی یک کبت انگبین . (ناظم الاطباء). یک زنبور عسل . رجوع ...
نحلة. [ ن ِ ل َ ] (ع اِ) مذهبی که کسی بر خود ببندد و به خود نسبت کند. (ناظم الاطباء). دعوی . (المنجد). دینی که از جانب خدای تعالی نیامده ب...
نحلة. [ ن ِ ل َ / ن ُ ل َ ] (ع مص ) کابین زن دادن بی عوضی و بی طلبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مهر زن را دادن . (اقرب المو...
نحلة. [ ن ُ ل َ ](ع ، اِمص ، اِ) بخشش . عطا. (غیاث اللغات ). عطا. (مهذب الاسما). || صدقه . (غیاث اللغات ). || باریکی . لاغری . دقت و هزال . نُ...
نحلةً. [ ن ِ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) هبتی . بخششی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). قوله تعالی : و آتوا النساء صدقاتهن نحلةً ۞ ؛ ای فریضة، و قیل دیانة، ...
نحله مکتب فلسفی است. یک نحله زمانی مورد تایید فیلسوفان است که نوآوری در آن وجود داشته باشد. برای گسترش یک نحله فلسفی باید آن نحله مورد نقد و بررسی قرا...