نهم
نویسه گردانی:
NHM
نهم . [ ن ُ هَُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) تاسع. (منتهی الارب ). چیزی که در مرتبه ٔ نه واقع شده باشد. (ناظم الاطباء).
- نهم چرخ ؛ کنایه از فلک اعظم است که عرش باشد. (از برهان ) (از آنندراج ).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نحم . [ ن َ ح ِ ] (ع ص ) رجل نحم ؛ مردی که از جوف او صدائی خارج شود. (از المنجد).
نحم . [ ن َ ح َم م ] ۞ (ع ص ) سخت نحیم و ناله . (منتهی الارب ). شدیدالنحیم . (اقرب الموارد).