اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اشائیت ashāit (اوستایی: اشائیتی aŝshiti)*** فانکو آدینات 09163657861
صَفا و مَرْوه، دو کوه کم‌ارتفاع در ضلع شرقی مسجد الحرام هستند. فاصله بین این دو کوه مَسعیٰ نام دارد که محل انجام یکی از مناسک حج و عمره به نام سعی صفا...
رعب و و حشت: به کار بردن این دو واژه در کنار هم را در آرایه های ادبی، افزوده ی نابجا (حشو قبیح) گویند؛ زیرا هر دو یک معنی دارند. همچنین مانند علم و دا...
های و هوی . [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب )های هوی . هایاهوی . شور و غوغای اهل طرب : خوشا هایی ز حق وز بنده هویی میان بنده و حق های و...
هست و بود. [ هََ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حاصل . محصول . حاصل امساله نسبت به محصول سالهای پیشین . (ناظم الاطباء). || جمعبندی . (ناظم ...
هوش و هنگ . [ ش ُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زیرکی و آگاهی و فراست و دانایی و هشیاری : ما را به هوش و هنگ ز دوزخ نجات نیست وز بیم آن ...
هاج و واج . [ ج ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) حیرت زده . حیران . متحیر. مات . مبهوت . || گیج . گیج و ویج . دنگ . منگ . رجوع به هاج ، هاژ، هاژو، هاژ ...
ماج و موج . [ ج ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بر وزن قاج و قوج ، بمعنی بوس و لوس باشد یعنی بوسیدن و لیسیدن چنانکه گربه کند بچه ٔ خود را. (برهان...
ماچ و موچ . [ چ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ماج و موج . بوس و لوس مانند گربه که بچه ٔ خود را هم می بوسد و هم می لیسد. (ناظم الاطباء). بمعنی بوس...
نای و نوش . [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خوشگذرانی . لهو و لعب . نا و نوش : پسر از لذت نای و نوش این سخن در گوش نیاورد. (گلستان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.