۲,۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
خرج و دخل کردن . [ خ َ ج ُ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بحساب رسیدن . وضع خرج و دخل را معین کردن . || مساوی بودن درآمد و هزینه ٔ یک منبع درآمد.
چهار دانگ و نیم . [ چ َ / چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) نه قسمت ازدوازده قسمت چیزی . نصف و ربع چیزی با هم . (از زمخشری ) : ... والحال سکه ٔ نواب کامیا...
زمانی که بر سر حمد ب درآید، حمد به معنی ستایش یا شکر نیست که به معنی دستور، فرمان و راهنمایی است؛ همچنان که در آیه 30 بقره گفت: نحن نسبح بحمدک یعنی ما...
پراکنده کردن در گویش کازرونی.(ع.ش)
یک گروه از طریقه های حمل و نقل که استفاده از آن برای عموم آزاد است. و عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه از آن استفاده کنند. حمل و نقل عمومی.
برده و برده داری ، انسان مملوک و سنّت مالکیت انسانی بر انسانی دیگر. رسم برده داری که مطابق آن یک انسان موضوع مالکیت انسان دیگر قرار می گرفته ، با سابق...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لفت و لیس کردن . [ ل ِ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاسه لیسی کردن . به بازمانده ٔهر چیز راضی شدن و خوردن . || سرکیسه کردن و از چیزها که در اختی...
گیج و گنگ گشتن . [ ج ُ گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) سرگشته و حیران گشتن . سرگشته و خاموش شدن .
گز و پیمان کردن . [ گ َ زُ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را گز کردن . چیزی را به گز اندازه گرفتن . رجوع به گز شود.