گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وارو نویسه گردانی: WʼRW وارو. (اِخ ) ۞ وارُن . شاعر و نویسنده ٔ لاتینی . رجوع به وارن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی وارو وارو.(اِ) مقابل رو. پشت . عکس . (از یادداشتهای مؤلف ).- وارو زدن در کاری ؛ بعکس آن رفتار کردن . بخلاف آن رفتن . جهت مقابل آن برگزیدن .|| ... رو وارو رو وارو. (اِ مرکب ) از قبیل تقابل است . مواجهه . تصاریف : دنیا یا روزگار هزار رو وارو دارد. (یادداشت مؤلف ). آسان وارو نیمرویی که پس از پخته شدن یک روی آن ؛ آن را به آسانی برمی گردانند تا روی دیگرش هم بپزد به گونه ای که زرده نپزد پشتک وارو پشتک وارو. [ پ ُ ت َ ] (اِ مرکب ) رجوع به پشتک شود. روی و وارو روی و وارو. [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زیر و رو. رو و وارو: دنیا هزار روی و وارو دارد. (یاداشت مؤلف ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود