اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وتد

نویسه گردانی: WTD
وتد. [ وَ ت ِ ] (ع اِ) میخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تندی درون گوش یا پیش آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (در اصطلاح علم عروض ). لفظ سه حرفی چون علی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). وَتَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وتد درنزد اهل عروض سه حرف است که دوم یا سوم آنها ساکن باشد اگر وسط آن ساکن باشد همچون قول پس آن وتد مفروق است و اگر وسط آن متحرک باشد و آخرش ساکن مانند علی ، وتد مجموع است . (از المنجد). رجوع به وَتَد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
وتد. [ وَ ] (ع مص ) کوفتن میخ را. || کوفته شدن میخ . لازم و متعدی به کار رود. (ناظم الاطباء). || ثابت شدن . || ثابت گردانیدن . (المنجد...
وتد. [ وَ ت َ ] (ع مص ) میخ کوفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میخ زدن . (تاج المصادر). || کوفته شدن میخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ثا...
وتد واتد. [ وَ ت َ دِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ) تأکید است چون شغل شاغل . یعنی میخ استوار محکم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
زایل وتد. [ ی ِ ل ِ وَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در نزد اهل رمل : خانه های سوم و ششم و نهم و دوازدهم است و آنها را ساقط عن الوتد نیز گو...
زایل وتد باد. [ ی ِ ل ِ وَ ت َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زائل وتد باد.در اصطلاح اهل رمل ، سومین خانه از خانه های بادی است .(از کشاف اصطل...
وطد. [ وَ ] (ع مص ) طِدَة. پای برجای کردن و استوار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). گران...
وطد. [ وَ طِ ] (ع ص ) استوار و محکم و ثابت و برقرار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.