وجح
نویسه گردانی:
WJḤ
وجح . [ وَ ] (ع مص ) پیدا و آشکار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیدا و آشکار شدن و ظاهر گردیدن . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
باجه وجه . [ ] (اِخ ) نام راجه نشینی در ناحیه ٔ مولتان هندوستانست بحدود 414 هَ . ق . / 1120م . پس از این تاریخ از آن خبری بدست نیست و بنا...
وَجهِ تَسمیه. آن صورتی که (آن وجهی که) شخصی یا چیزی نام برده می شود یا به آن معروف است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
وَجه اِلتزام. شرط جزاء، شرط جزائی. رجوع شود به وجه و التزام کردن. (حقوق) مبلغی است که متعاقدین در حین انعقاد عقد به موجب توافق (خواه ضمن همان قرارداد ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لله وجه سرا. [ ل َ ل َ وَ ج ِ س َ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان حسن کیاده بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان ، واقع در بیست هزارگزی شمال آستارا، کنار ...
وجه تسمیه : ایل کلهر از بزرگترین ایلات کُرد ایران است که از آغاز تشکیل حکومت و تمدن در کوهپایه های زاگرس سکونت داشته اند. کلهر: این واژه را بصورت &quo...