 
        
            وجح 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        WJḤ 
    
							
    
								
        وجح . [ وَ ] (ع  مص ) پیدا و آشکار گردیدن . (منتهی  الارب ) (آنندراج ). پیدا و آشکار شدن  و ظاهر گردیدن . (ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        باجه  وجه . [  ] (اِخ ) نام  راجه نشینی  در ناحیه ٔ مولتان  هندوستانست  بحدود 414 هَ . ق . / 1120م . پس  از این  تاریخ  از آن  خبری  بدست  نیست  و بنا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        وَجهِ تَسمیه. آن صورتی که (آن وجهی که) شخصی یا چیزی نام برده می شود یا به آن معروف است.
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        وَجه اِلتزام. شرط جزاء، شرط جزائی. رجوع شود به وجه و التزام کردن. (حقوق) مبلغی است که متعاقدین در حین انعقاد عقد به موجب توافق (خواه ضمن همان قرارداد ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لله وجه سرا. [ ل َ ل َ وَ ج ِ س َ ] (اِخ ) نام  دهی  جزء دهستان  حسن کیاده  بخش  آستانه ٔ شهرستان  لاهیجان ، واقع در بیست هزارگزی  شمال  آستارا، کنار ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        وجه تسمیه : ایل کلهر از بزرگترین ایلات کُرد ایران است که از آغاز تشکیل حکومت و تمدن در کوهپایه های زاگرس سکونت داشته اند. کلهر: این واژه را بصورت &quo...