وغ
نویسه گردانی:
WḠ
وغ . [ وَ ] (اِ صوت ) آوای سگ . حکایت یک بار آوای سگ . رجوع به وغ وغ شود.
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
وغ وغ صاحب . [ وَ وَ ح ِ/ ح َ ] (اِ مرکب ) بازیچه یعنی آلت بازیی است کودکان را که آوازی چون آواز مرغابی از آن برآید. (یادداشت مرحوم دهخدا)....
وغ وغ ساهاب. [وَ وَ]. (ا. مر. فا). نک. "وغ وغ صاحب" در همین لغتنامه. همچنین نام کتابی (انتقادی/اجتماعی) از صادق هدایت. وَغوَغ ساهاب کتابی ا...
وغوغ صاحاب یا وغوغ ساهاب (که در منابع مختلف با املاهای بسیار متفاوتی از جمله گاه با قاف و بهصورت: وقوق صاحاب، و گاه یا نوشتن سین به جای صاد، یا ه ...
وغ زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن سگ . پارس کردن . عوعو کردن . || در تداول ، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن . (یادداش...
واغ و وغ . [ واغ ْ غ ُ وَ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به واغ واغ شود.
وق وق . [ وَ وَ ] (اِ صوت ) وغ وغ . آواز سگ . عوعو. (یادداشت مرحوم دهخدا).- وق وق کردن ؛ عوعوکردن سگ . وغ وغ کردن .
وق زده . [ وَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بی آتش و سرد: اجاق و کرسی وق زده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || چشم وق زده ؛ در تداول ، چشم بی حالت و ...
وق زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) وق وق کردن . وغ وغ کردن . عوعو کردن . || تعبیری به طنز و استهزا از داد و فریاد کردن .
وق وق صاحب . [ وَ وَ ح ِ / ح َ ] (اِ مرکب ) وغ وغ صاحب (در تداول عوام ، صاحاب ) . رجوع به وغ وغ صاحب شود.
سگ. جانوری که وق می زند. نوعی بازیچه کودکانه.