وق وق
نویسه گردانی:
WQ WQ
وق وق . [ وَ وَ ] (اِ صوت ) وغ وغ . آواز سگ . عوعو. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- وق وق کردن ؛ عوعوکردن سگ . وغ وغ کردن .
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
وق وق صاحب . [ وَ وَ ح ِ / ح َ ] (اِ مرکب ) وغ وغ صاحب (در تداول عوام ، صاحاب ) . رجوع به وغ وغ صاحب شود.
سگ. جانوری که وق می زند. نوعی بازیچه کودکانه.
وغوغ . [ وَغ ْوَ ] (اِ صوت ) آواز بانگ وزغ . (فرهنگ اسدی ). آواز وزغ یعنی غوک . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : ای دهن بازکرده ابله وارسخنان گفت...
واغ و وغ . [ واغ ْ غ ُ وَ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به واغ واغ شود.
وغ وغ صاحب . [ وَ وَ ح ِ/ ح َ ] (اِ مرکب ) بازیچه یعنی آلت بازیی است کودکان را که آوازی چون آواز مرغابی از آن برآید. (یادداشت مرحوم دهخدا)....
وغ وغ ساهاب. [وَ وَ]. (ا. مر. فا). نک. "وغ وغ صاحب" در همین لغتنامه. همچنین نام کتابی (انتقادی/اجتماعی) از صادق هدایت. وَغوَغ ساهاب کتابی ا...
وغوغ صاحاب یا وغوغ ساهاب (که در منابع مختلف با املاهای بسیار متفاوتی از جمله گاه با قاف و بهصورت: وقوق صاحاب، و گاه یا نوشتن سین به جای صاد، یا ه ...