گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۰ ثانیه واژه معنی نظم و نسق نظم و نسق . [ ن َ م ُ ن َ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نظم و ترتیب . آراستگی و استواری و انتظام .- بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . نامنظم ... نان و نمک نان و نمک . [ ن ُ ن َ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نعمت : باﷲ بنان و نمک او که جهان نیزجز خون جگر یک شکم سیر نخورده ست . انوری .- بهمان ن... نذر و نیاز نذر و نیاز. [ ن َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، نقد یا جنسی که به نیت حاجت روا شدن به زاهدی یا سیدی یا به تربت کسی از اولیاء و ا... نرگس و گل نرگس و گل . [ ن َ گ ِ س ُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم و گوش مطلوب است . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (آنندراج ). نرم و گرم نرم و گرم . [ ن َ م ُ گ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب )راحت الحلقوم . غذای چرب و نرم . || جای آسوده . بستر راحت که در آن احساس آرامش و آسایش ک... مشت و مال مشت و مال . [ م ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) مشتمال . و رجوع به مشتمال و ترکیب های آن شود. ملچ و ملوچ ملچ و ملوچ . [ م ِ ل ِ چ ُ م ُ ] (اِ صوت ) ملچ مولوچ . رجوع به ماده ٔ قبل شود. نام و ننگ نام و ننگ . [ م ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آبرو. حیثیت . اعتبار : سپه را بدوی است فرمان جنگ بدو بازگردد همه نام و ننگ . فردوسی .که چون ... نام و کام نام و کام . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نامداری و کامروائی : ز گیتی بر او نام و کام اندکی است ورا مرگ با زندگانی یکی است . فردوسی .ز قی... نام و نان نام و نان . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جاه و مال . مکنت و ثروت : ای من ز دولت تو شده مردم وز جاه تو رسیده به نام و نان . فرخی .همه ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ صفحه ۶۶ از ۲۱۵ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود