گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۱ ثانیه واژه معنی تنگ و ترش تنگ و ترش . [ ت َ گ ُ ت ُ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) ناموزون و کوتاه و تنگ ، در صفت جامه : جامه ای تنگ و ترش ؛ جامه ای تنگ و بی اندام . جامه ا... تلخ و ترش تلخ و ترش . [ ت َ خ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) محنت و مشقت دنیا. (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : به تلخ و ترش رضا ده به خوان گ... تلک و پلک تلک و پلک . [ ت ِ ل ِ ک ُ پ ِ ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) تلک پلک . رجوع به همین کلمه شود. تک و تنها تک و تنها. [ ت َ ک ُ ت َ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، یکه وتنها. تمام تک . تنها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جرک و برک جرک و برک . [ ج ِ رِ ک ُ ب ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) یا چرک و پرک . در تداول عامه صدای دو چیز که بهم تصادم کند. صدای تف دادن خوراکی چون پیاز... جار و مجرور جار و مجرور. [ جارْ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ادات جر و مدخول آن را گویند. در نحو حروفی که مدخول خود را جر دهند جار و مدخول آنها را مجر... توش و پوشت توش و پوشت . [ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قدرت و توانائی و شوکت و جلال . (ناظم الاطباء). ته و بالا ته و بالا. [ ت َ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به معنی زیروزبر باشد که تحت و فوق است . (برهان ) (از انجمن آرا)(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء)... چشم و چار چشم و چار. [ چ ِ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه گویند: چشم و چار درستی ندارد، گریه با این چشم و چار تو متناسب نیست ، چشم و چارش ب... چفت و بست چفت و بست . [چ ِ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ) چفت و بند. چفت و رزه . زلف و زنجیر. (در اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه ). - امثال : فلانی دهنش ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ صفحه ۸۴ از ۲۱۷ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود