گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه واژه معنی چرت و پرت چرت وپرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خرت وپرت . چیزی کوچک و بی مصرف . رجوع به خرت و پرت شود. چرت و پرت چرت و پرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع )پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده . حرف مفت . دری وری . چرخ و فلک چرخ و فلک . [ چ َ خ ُ ف َ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چرخ فلک . قسمی از اسباب سرگرمی که دائره ٔ بزرگی است و بر آن جایگاههائی آویخته شده ... چرک و پرک چرک و پرک . [ چ ِ ک ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چرک و چپول . چرک و شوخ . شوخ و کثافت . رجوع به چرک و «چرک و چپول » شود. چرک و چپول چرک و چپول . [ چ ِ ک ُ چ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چرک و پرک . چرک و شوخ . شوخ و کثافت . و رجوع به چرک و «چرک و پرک » شود. چرب و چپول چرب و چپول . [چ َ ب ُ چ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، چرب و چیل . چرب و چیلی . بیشتر به اطفالی گویند که غذای چرب خورده ، لب ها و ... چرب و چیل چرب و چیل . [ چ َ ب ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) آلوده به چربی . روغن آلوده . چرب ناک . چرب و چپول . چاک و بست چاک و بست . [ ک ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بند و گشاد. در تداول عوام «دهان بی چاک و بست » و «چاک و بست نداشتن دهان » مصطلح است که ده... چاک و چیل چاک و چیل . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، اتباع ) چک و چیل . لب و لوچه . پک و پوز. || آب از چاک و چیلش راه افتادن ؛ در تداول عوام کنایه از سخت خواها... چپ و راست چپ و راست . [ چ َ پ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جانب چپ و راست . سمت چپ و راست : معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظرکبر رها نمیکند کز پس و... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ صفحه ۸۵ از ۲۱۴ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود