ویس
نویسه گردانی:
WYS
ویس . [ وَ ] (ع اِ) وای . کلمه ای است که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || درویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فقر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خواسته ٔ مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه را انسان بخواهد و آنچه را نخواهد. از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). گویند: لقی ویساً؛ یعنی یافت مطلوب و خواسته ٔ خود را (منتهی الارب )، یا یافت آنچه را نمیخواست . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کوه ویس . (اِخ ) دهی از دهستان دلگان است که در بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گله ویس . [ گ َ ل َ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30هزارگزی شمال باختری نورآباد و 4هزارگزی خاور را...
ویس رود. (اِخ ) دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ویس مرید. [ وِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
چراغ ویس .[ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز که در 21هزارگزی جنوب باختر سقز و2هزارگزی جنوب شوسه ٔ سقز ببانه واقع...
غلام ویس . [ غ ُ وِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان که در 60هزارگزی جنوب قیدار و 6هزارگزی راه مالرو عمومی قر...
ویس پوهر. (اِخ ) رئیس ایل و رئیس یک خانواده ٔ بزرگ از هفت خاندان حکومت کننده در دوره ٔ ساسانی . عنوانی شاهزادگان خانواده ٔ شاهی را. رجوع ب...
ویس آباد. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بوئین زهرا از شهرستان قزوین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
ویس آباد. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره لر بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع در 7500 گزی جنوب باختری شوسه ٔ صائین دژ به میاندوآب . (از ...
ویس احمد. [ وِ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).