ویس
نویسه گردانی:
WYS
ویس . [ وَ ] (ع اِ) وای . کلمه ای است که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || درویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فقر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خواسته ٔ مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه را انسان بخواهد و آنچه را نخواهد. از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). گویند: لقی ویساً؛ یعنی یافت مطلوب و خواسته ٔ خود را (منتهی الارب )، یا یافت آنچه را نمیخواست . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
ترکه ویس . [ ت َ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه شاهین است که در بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین و 8 هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب...
ویس قنسول . [ ق ُ ] (فرانسوی ، اِ) معرب ویس کنسول . قنسول یار. نایب قنسول . کنسول یار. رجوع به ویس کنسول شود.
ویس کنسول . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ معاون کنسول . نایب قنسول . کنسول یار. (فرهنگ فارسی معین ).
ویس قونسول . [ قُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) ویس قنسول . ویس کنسول . رجوع به ویس کنسول شود.
ویس و رامین . [ س ُ ] (اِخ ) نام دو تن از عشاق معروف افسانه ای و نام داستان آنان . این افسانه ٔ ایرانی از قدیمترین زمانها موجود بوده و پهل...
چشمه غلام ویس . [ چ َ م َ غ ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان که در 45 هزارگزی شمال باختری صحنه و 14 هز...
دره ویس بریموند. [ دَ رِ ب ِ م ِ وَ ](اِخ ) دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 37 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه ...