اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ویل

نویسه گردانی: WYL
ویل . [ وی / وَ / وِ ] (اِ) ظفر. (لغت فرس ). فتح و ظفر. نصرت . (برهان ). || فرصت و وقت یافتن کاری به مراد خویش . (برهان ) (انجمن آرا). هنگام یافتن کاری به مراد. (لغت فرس ) :
لَبْت سیب بهشت و من محتاج
یافتن را همی نبینم ویل .

رودکی (از لغت فرس اسدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
استانلی ویل . [ اِ ] (اِخ ) ۞ شهری از کنگوی بلژیک ، بندری در ساحل کنگوی وسطی دارد.
ناپلئون ویل . [ پ ُ ل ِ ءُ] (اِخ ) ۞ شهر کوچکی است در ایالت لوئیزیانای امریکا. جمعیت آن 4000 تن است .
گورزو ویل کوپولسکی . [ گُرْ زُوْ وی ک ُ پُل ْ ] (اِخ ) ۞ بندری است از لهستان در کنار باس وارتا ۞ با 44000 تن جمعیت . این شهر سابقاً جزو آلم...
الکساندر د ویل دیو. [ اَ ل ِ دُ ل ِ ی ُ ] (اِخ ) ۞ شاعر و نحودان فرانسوی در قرن سیزدهم م . وی در شهر ویله دیو از نورماندی بدنیا آمد. او راست...
وئل . [ وَ ءِ ] (ع ص ) وَئیل . وَیْل ٌوَئِل ؛ سختی بسیار. وَیْل ٌ وَئیل . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.