هاتم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        HATM 
    
							
    
								
        هاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) از اعلام  است . (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  النعمان . یکی  از بزرگان  باهله  است . رجوع به  عقدالفرید چ  محمد سعید العریان  ج  3 ص  300 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ت ِ ] (اِخ ) ابن  وردان  مکنی  به  ابویزید. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  هرثمةبن  الاعین . یکی  از امراء عصر خلفای  عباسی  والی  مصر. وی  در 194 هَ . ق . از دست  محمد امین  بحکمرانی  مصر منصوب  گش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  هرثمةبن  نصرالبجلی . او به  عهد متوکل  باللّه  بجای  پدر خویش  هرثمةبن  نصر چند روز سمت  ولایت  مصر داشته  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  یونس  جرجانی  معروف  به  مخضوب  و مکنی  به  ابومحمد. از حفاظ و محدثین  و موطن  او اصفهان  است . وی  از ابوالولید الطیالسی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) دهلوی  ظهیرالدین  (شیخ ...). یکی  از مشاهیر شعراء هندوستان  و اولین  ادیبی که  بزبان  اردو نوشت  او بود. مولد او سال  1111 هَ . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) شفی بن  مرثد. مکنی  به  ابو فروه . خواهرزاده ٔ یزیدبن  مرثد. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) کاشی ، هدایت  اﷲ.شاعر معاصر شاه  عباس . او در اول  هدایت  و سپس  حاتم  تخلص  می کرد و او را دیوانی  است . و بیت  ذیل  از اوست :ف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) همدانی . از شعرای  ایران .وی  در همدان  شغل  عطاری  می ورزید. بیت  ذیل  از اوست :خانه ٔ دل  را تهی  کن  از هوسها چون  حباب تا تو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن  مسلم  مکنی  به  ابوصغیره . محدث  است  و شاید بودکه  این  مرد همان  حاتم بن  مسلم  مذکور در عقدالفرید باشد که  در قسمت  خلاف...