هاتم
نویسه گردانی:
HATM
هاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) همدانی . از شعرای ایران .وی در همدان شغل عطاری می ورزید. بیت ذیل از اوست :خانه ٔ دل را تهی کن از هوسها چون حباب تا تو...
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) کاشی ، هدایت اﷲ.شاعر معاصر شاه عباس . او در اول هدایت و سپس حاتم تخلص می کرد و او را دیوانی است . و بیت ذیل از اوست :ف...
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) شفی بن مرثد. مکنی به ابو فروه . خواهرزاده ٔ یزیدبن مرثد. محدث است .
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) دهلوی ظهیرالدین (شیخ ...). یکی از مشاهیر شعراء هندوستان و اولین ادیبی که بزبان اردو نوشت او بود. مولد او سال 1111 هَ . ...
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن یونس جرجانی معروف به مخضوب و مکنی به ابومحمد. از حفاظ و محدثین و موطن او اصفهان است . وی از ابوالولید الطیالسی ...
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن هرثمةبن نصرالبجلی . او به عهد متوکل باللّه بجای پدر خویش هرثمةبن نصر چند روز سمت ولایت مصر داشته است .
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن هرثمةبن الاعین . یکی از امراء عصر خلفای عباسی والی مصر. وی در 194 هَ . ق . از دست محمد امین بحکمرانی مصر منصوب گش...
حاتم . [ت ِ ] (اِخ ) ابن وردان مکنی به ابویزید. محدث است .
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن النعمان . یکی از بزرگان باهله است . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 300 شود.
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن مسلم مکنی به ابوصغیره . محدث است و شاید بودکه این مرد همان حاتم بن مسلم مذکور در عقدالفرید باشد که در قسمت خلاف...