گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هاشم نویسه گردانی: HAŠM هاشم . [ ش ِ ](اِخ ) آچین . پادشاه نشین غیرمستقل قدیم کشور سوماتراکه سابقاً در دست دولت هلند بوده است . دارای معادن و مواد نباتی ذیقیمت است . جمعیت آن 710000 تن و پایتخت آن کوتاراجا ۞ میباشد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی چم هاشم چم هاشم . [ چ َ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز که در 21 هزارگزی جنوب رامهرمز و12 هزارگزی خاور راه رامهرمز به ... گل هاشم گل هاشم . [ گ ُ ل ِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به زبان شیرازی گلی را گویند که به یاسمین مشهور است و به عربی سجلاط به ضم گویند و به ... نهر هاشم نهر هاشم . [ ن َ ش ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز است . این دهستان محدود است از شمال به دهستان میان آب و از مشرق... هاشم بیگ هاشم بیگ . [ش ِ ب ِ ] (اِخ ) فزونی استرآبادی . مؤلف کتاب بحیره وشاعر معروف ایرانی ، متوطن در هند در قرن یازدهم هجری که ساقی نامه ای به نا... هاشم خان هاشم خان . [ش ِ ] (اِخ ) پسر میرزا یداﷲ اصفهانی ، قونسول ایران در مسکو. مغنی نیکلا امپراطور روس . (یادداشت مؤلف ). هاشم رود هاشم رود. [ ش ِ ] (اِخ ) نام رودی است در مازندران که در ناحیه ٔ نور جاری است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 55). بنی هاشم بنی هاشم . [ ب َ ش ِ ](اِخ ) پسران هاشم . یکی از طوایف عرب از فرزندان هاشم بن عبدمناف از قبیله ٔ قریش بود که در دوره ٔ قبل از ظهور اسلام در... هاشم زائی هاشم زائی . [ ش ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سرحدی بلوچستان مرکب از 45 خانوار که مطیع و اصلاً سیستانی هستند. زبان ایشان بلوچی و نسبت... هاشم خانی هاشم خانی . [ ش ِ ] (اِخ ) تیره ای از ایل جلیلوند که در اطراف قزوین سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 368). هاشم بیگی هاشم بیگی . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 21 هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 21 هزارگزی جنو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۱ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود