اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هاشم

نویسه گردانی: HAŠM
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) (میر...) از شعرای قرن نهم هجری ، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی درباره ٔ وی می نویسد که اول کمانگری میکرد و سپس به شغل حمامداری قیام نمود. طبع نیک دارد. و این بیت را از اشعار او آورده :
هر جا که نام مجنون یا کوهکن برآید
جای سخن نماند چون نام من برآید.

(مجالس النفائس چ تهران ص 140).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن هلال الدمشقی ، مکنی به ابوعقیل . رجوع به ابوعقیل هاشم ... شود.
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن احمد، مشهور به شامی یمنی . از نسل امام هادی یحیی بن الحسین الحسنی العلوی . فقیه و از بزرگان زیدیه و ادب...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن یحیی الجرمی . محدث است و از ابودعیل روایت کرده . (لسان المیزان ج 6 ص 184).
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن یقین . محدث است .
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) عنوان بن عثمان الزبیدی الشامی ، مکنی به ابوالبر. رجوع به ابوالبر، هاشم ... شود.
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) لَبیبة از زنان ادیب ، اهل لبنان که به سال 1882 م . در بیروت به دنیا آمد و از شاگردان ابراهیم الیازجی است و مجله «فتا...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) (سید...) نجفی . از علماء و زهاد و فقهای شیعه است . وی درباره ٔ شیخ جعفر نجفی صاحب کتاب کشف الغطاء گفته است : هر کس که ...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ولید، مکنی به ابوطالب . رجوع به ابوطالب هاشم شود.
ام هاشم . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (اِخ ) کنیه ٔ مادر معاویةبن یزیدبن معاویه بود، و او را ام خلف نیز گفته اند. (از مجمل التواریخ و القصص ص 299). و رجو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.